عادت ندارم درد دلم را
به همه کس بگویم
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم
تا همه فکر کنند
نه دردی دارم و نه قلبی
ای شُکوهِ عاشقان، بانوی دل
نرگسِ شوقِ زمان، بانوی دل
غم شده مهمان تمثال وجود

دوس نــدارم کســی کــه بــرا همــدردی مـن میاد تــو
دستــش چتـــری باشه
لطف کنیــد چـتــراتونو غلاف کنید
اتاقم پر شده از دود سیگار
نشستم تکیه کردم به دیوار
تا صبح منو سیگار و غم ها
مدام تکرار میکنم تا روز دیدار
حالا تف شده بجای بوس رو عکس من
شـــاد و آزادی درست بـــــر عکس من
جای ســـرت خالــی شده رو شونه هام
عمریه تیرهام خطا رفت رو نشونه هام
منه خسته و شکسته، چی بگم از این همه درد
بی تو همدمی ندارم، توو اتاق ساکت و سرد
منه بی تابِ اسارت، تووی بند انفرادی
داره می پوسه وجودم، بسکه دل نداره شادی
چه شبهای غریبیست، شبای سوز و ماتم
چه حزن دلفریبیست، چشای خیس با غم
لباس مشکی غم، تنم رو کرده پنهون
نوای ناله و درد، دلم رو کرده مهمون
.: Weblog Themes By Pichak :.